گذر کن ای باران بر شهر من کرمان !

گذر کن ای باران بر شهر من! گذر کن وبنگر که درختان تشنه اش دست به سوی اسمان دارند ونگاهشان بر ابر های سیاه و سفید دوخته شده است. می دانستی که این درختان به شوق امدن تو،برگ ها را ریخته اند!

گذر کن ای باران بر شهر من کرمان !

صدای زرند – عباس هرارانی پور : گذر کن ای باران بر شهر من! گذر کن وبنگر که درختان تشنه اش دست به سوی اسمان دارند  ونگاهشان بر ابر های سیاه وسفید دوخته شده است. می دانستی که این درختان به شوق امدن تو،برگ ها را ریخته اند!

 
گذر کن ای باران بر شهر من! گذر کن وببین که بوته هایش برای برپایی جشن سر سبزی بهار،سخت در غم واندوهند وسر به سجدهی زمین نهاده اند وامدنت را تمنا دارند.

 
گذر کن وتو نیز از تصمیم گلهای دشتهایش اگاه باش که دوست دارند سال جدید،سر زندگی بیشتری به مردم خوب این دیار هدیه کنند،پس به وجودت بیش از پیش نیازمندند!

 
نمی دانم ای باران از چه دلگیری و شهرمان را کمتر دوست می داری!؟ نکند گناهی از ما سرزده باشد!؟شاید از نماز هایی که در هنگام صبح نمی خوانیم ، رنج می بری و یااز گناهانی که در دل شب ،روحمان را تیره می سازد گریزانی!

 
حق داری ای باران ،ما بندگان ناسپاسی هستیم. اما به شوق قلب پاک کودکانمان پا به این سرزمین بگذار. کودکم را وعده داده ام، وقتی تو بیایی با چتر شادمانه از خانه بیرون بزنیم و او این روز ها چترش همیشه باز است،پس گذر کن ای باران بر شهر من کرمان!

 
انتهای پیام/