کیفیت نامناسب آسفالت جاده یزدانآباد به نوق، حدفاصل روستای سنگ تا سیدجلالالدین، موجب نارضایتی جمع زیادی از اهالی و رانندگان عبوری شده است.
“سیب” و گفتن نام آن دیگر برای جوانان زرندی نشانه عشق نیست. بلکه نشانه تنفر است. تنفر از دو نهاد که حدود ۹ سال است نزدیک به ۳۰۰ خانوادهی زرندی را در بلاتکلیفی جنگ این دو ارگان محترم (!!) قرار داده است. این روزها “باغ سیبی” دیگر درختی ندارد که محصولی بدهد برای شهروندانی که کنار آن رد میشوند، و دیگر سیبی در این باغ نیست تا هرزگاهی از درختی به پایین اُفتد تا شاید قبل از برخورد به زمین به سری بخورد کند و افرادی را به فکر فرو ببرد و یا افرادی که خواب هستند را از این خواب ۹ ساله بیدار کند. دیگر خبری از سیب در زرند نیست و تنها داغی بزرگ بر دل عدهای شده است ماجرای این زمینهای “باغ سیبی”.
ما جمعی از مینی بوس داران شهرستان زرند هستیم که تا آخر مرداد ماه ۹۵ برای مجتمع کنسانتره سنگ آهن با مدیریت یک پیمانکار ایاب ذهاب میکردیم، ولی بعد از این تاریخ مدیر مجتمع بدون برگذاری مناقصه ایاب ذهاب را به یک شرکت دیگر به قیمت قبل واگذار کرده است و هیچ یک از رانندهها بعلت مشکلات اقتصادی و مبلغ حقوق با وی همکاری نکردند و شرکت به کارگرانش اعلام کرده با وسایل شخصی خود به سر کار بیایند و هرروزه علاوه بر ترافیک جاده، شاهد صد و پنجاه خودرو جلوی درب شرکت میباشیم.
قصد داشتم مشکل خودم را که شاید مشکل ده ها نفر دیگر (امثال من) باشد در نامه ای سر گشاده به تمام مسئولین کشوری و استانی و شهرستان و تمام رسانه های مکتوب و مجازی بفرستم. جواب مرا در روز قیامت چه می دهید؟ چقدر باید صبر کنم؟ تا کی باید شرمنده پدر و مادرم باشم؟ ای کاش ازدواج نکرده بودم. شما مسئولین در روز قیامت باید پاسخگو باشید.
این سگ ها اینقد دلیر شده اند که حتی روزها هم دسته جمعی میان و ادعا مالکیت می کنند! فکر کنم کم کم ما باید از اینجا بریم و آنها اینجا زندگی کنند! حتی تعدادی از گوسفندهای همسایه ها را هم کشته اند.