خب، حالا مامان طرف، پشت خط است و دارد با مامان شما صحبت می کند. بعد از کلی تعارف و اینجور حرف ها، بالاخره قرار را برای فردا بعدازشهر می گذارند. شما هم که کنار مادرتان ایستاده اید یا از توی اتاف به حرف هایش گوش می دهید، قند در دلتان آب می شود و در دلتان جیغ می کشید.
صدای زرند: شما هم (خودمانیم دیگر) اگر قصد ازدواج نداشتید، یک جوری می پیچاندید ولی جوری آدرس و شماره را دادید که طرف چشم بسته هم بتواند بیاید خواستگاری. شما می دانید که ظرف یکی دو روز آینده، خانواده پسر با خانواده شما تماس می گیرند و خب دلتان نمی خواهد در همان بدو ارتباط، همه چیز از دست برود. تصمیم می گیرید خودتان اقدام به زمینه سازی کنید. برای این کار هم کسی مطمئن تر از مادر نیست. منتها بنابر همان سنت قدیمی که دختر نباید از شوهر حرف بزند. مانده اید چطور سر صحبت را باز کنید.
شما هم می توانید از یک نفر سوم استفاده کنید اما این کار باعث خواهد شد تا حرف شما مثال سقز در دهان مردم بیفتد. چون یقینا آن نفر سوم هم از جماعت نسوان است و نخود در دهانش خیس نمی خورد پس واسطه را بی خیال شوید و بالینک مستقیم عمل کنید. از آنجایی که دخترها استاد طاقچه بالا گذاشتن و ناز کردن هستند، دنبال راهی می گردید که هم با دست پس بزنید و هم با پا پیش بکشید. بنابراین می توانید با این جمله که «یه پسری هست …» بحث را کلید بزنید. بعد که سوالات مادر شروع می شود، طبیعتا شما این جمله را می گویید که «اون خیلی اصرار داره که بیاد خواستگاری و…» یا اینکه «ولی من که فعلا نمی خوام ازدواج کنم …» با گفتن این جمله، مادر به نیت شما پی می برد ولی برای آنکه ضایعتان نکند می گوید «خب پس هیچی دیگه. اگر زنگ زدند می گم نیایند» در این لحظه فشار شما افت شدیدی می کند و با عجله می گویید «نه. حالا بذار بیان. آخه خیلی اصرار کرده» و مادر لبخندی می زند و می گوید باید با پدرت صحبت کنم. در این لحظه شما به اتفاق خود پناه می برید و نفس نفس می زنید. شب که ابوی محترم به خانه می آیند، جلسه تشکیل می شود. طی این نشست، رنگ صورت شما نوسان کنتراست بین سرخ و سفید را تجربه می کند و هر بار که می خواهید سوال پدرتان را جواب دهید، صدایتان خروسک می شود.
اینجا هنوز این نکته که شما خیلی هم در فکر ازدواج نیستید به شدت توی ذوق می زند. بعد از چند سوال و پی بردن خانواده به اینکه شما هم مایل به آمدن خواستگار هستید، پدرتان با گفتن این جمله که «پس اگر زنگ زدند، بگو تشریف بیارن»، کمی از استرس شما می کاهد اما با خطور این فکر که «حالا اگر خواستگارها آمدند من چی بپوشم؟»، اتسترس بار دیگر به شما هجوم می آورد.
طبیعتا شما این جمله را می گویید که «اون خیلی اصرار داره که بیاد خواستگاری و…» یا اینکه «ولی من که فعلا نمی خوام ازدواج کنم …» با گفتن این جمله، مادر به نیت شما پی می برد ولی برای آنکه ضایعتان نکند می گوید «خب پس هیچی دیگه. اگر زنگ زدند می گم نیایند»
در این لحظات دیگر از سرخ و سفید شدن خبری نیست. چون از دیروز تا حالا ۶۰ بار درباره «آقای» فلانی با مادرتان حرف زده اید و از کمالاتش گفته اید. فقط حواستان باشد که خیلی هم از «آقای» فلانی تعریف نکنید چون داماد تعریفی هم چندان آینده درخشانی ندارد!
انتهای پیام/
منبع: عصر ایران
مراسم معارفه با حضور پیمان نوشادی معاون اقتصادی و برنامه ریزی صندوق بازنشستگی فولاد کشور دکتر صادق سلیمى نائب رئیس هیأت مدیره و حسین سلاسل مدیر عامل شرکت بین المللی فولاد تجارت دالاهو، و اعضای هیأت مدیره شرکت زغالسنگ در سالن کنفرانس شرکت برگزار گردید.
رئیس اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی آموزش و پرورش استان کرمان گفت: آموزش حضوری برخی از مدارس استان کرمان به علت بارش باران و برف شدید و آبگرفتگی معابر فردا دوشنبه هفتم بهمن تعطیل و آموزش از طریق فضای مجازی پیگیری می شود.
معاون شرکت سپردهگذاری مرکزی به آخرین اقدامات صورت گرفته برای تعیین تکلیف سهام عدالت متوفیان اشاره و اعلام کرد: اگر فرآیند تقسیم سود سهام عدالت وراث حداکثر تا ۱۰ اسفند ماه به پایان برسد، سود سهام عدالت امسال و سالهای گذشته به حساب وراث پرداخت خواهد شد.
داده های منتشر شده از سوی سازمان توسعه تجارت نشان می دهد پسته با پوست تازه بیشترین سهم در بین محصولاتی صادراتی ایران به اتحادیه اوراسیا در ۸ ماه امسال را داشته است. براساس داده های اعلام شده ارزش پسته صادراتی در مدت زمان مورد بررسی ۷۸ میلیون دلار بوده است...
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال نظر