شریف ترین مکان زرند را دریابیم

آیا گزافه گویست اگر ازخودمان سئوال کنیم در این شهرستان با میراث بجای مانده از طلایی ترین دوران حیات جمهوری اسلامی، چه کرده ایم؟

WWSZ125

ساختمانی که در عکس فوق مشاهده می کنید، واحد تبلیغات سپاه شهرستان در دوران ۸سال دفاع مقدس و در مقطعی، محل کارگزینی آن ارگان ارزشمند انقلاب بود.

صدای زرند – حسن ضیاءالدینی: شاید برای خیلی ها این ساختمان ناستولوژی دوران دفاع مقدس را داشته باشد. تک تک جوانانی که می خواستند به مناطق جنوب، غرب و… برای مقابله با دشمن متجاوز پا در رکاب شوند این ساختمان پاتوق جذب فرهنگیشان بود. اگر از جوانان دوران دهه ی ۶۰ بپرسید؛ یک نقطه از شهر زرند را نام ببرید که ذهن شمارا به آن دوران ببرد، مطمئناً همین مکان است.

حسین خنجری ازرزمندگان آن دوران، می گوید: ۲دفعه ای که ما را از طرف شرکت ذوب آهن به مناطق جنگی اعزام کردند از همین مکان بود وادامه می دهد ما از این مکان تا میدان پیاده روی می کردیم واز آنجا برای اعزام سوار اتوبوس می شدیم.

دورانی که ماشین های خرگوشی ساخت کارخانه تویوتا با بلندگوهای روی آنها، تمام روستاها و کوره دهات این شهرستان را زیر چرخ های خود با پخش صدای آهنگران می پیمود؛ تا همچنان روحیه ای جهادی در شریان های حیاتی اجتماع جاری و ساری، باشد.

داستان آن پیرزن معروف که با چند عدد تخم مرغ برای کمک به جبهه ها آمده بود، کنار همین ماشین های تبلیغاتی که از همین مبدا می آمدند، رنگ واقعیت به خود گرفت. در دورانی که وسایل ارتباط جمعی به این وفوری نبود پخش صدای حاج صادق آهنگران وغلام کویتی پور از بالای همین ماشین های واحد تبلیغات سپاه، غنیمتی بود.

آهنگ دلنشینی که چه انسانهایی را از خاک تا به افلاک بالا برد. چه مادران شهیدی که از همین ماشین های خرگوشی واحد تبلیغات، خاطره ها می گویند.

مادر روستایی تعریف می کرد: پسرم می خواست به جبهه برود. چون نمی دانست باید با چه کسی هماهنگ شود، کلافه بود. یک روز ماشینی که از بلندگویش صدای “کربلا کربلا …” پخش می شد وارد ده شد، پسرم پای برهنه بیرون دوید…

آنچه نگارنده را وادار به تقریر این یادداشت کرد، نابودی این ساختمان در آینده شاید نه چندان دور باشد. امروزه اگر ما از شهیدان سخن به میان می آوریم ومعتقدیم راهی را که حسین وار این انسانها پیموده اند، بهترین، برترین ومنطقی ترین کار در زمان خود بوده؛ چرا ما میراث خواران آن دوران، میراث دارخوبی برای این دوران نباشیم…؟ مگر ما در شهرستان زرند چند مکان داریم که با شهید، شهادت و جنگ گره خورده است. اگر امروز ما با افتخار می گوییم: فرماندار آزاده شهرمان، معاونی که برادر ۲شهید است یا نماینده ای که خود از فرماندهان ۸ساله، سال های دفاع مقدس است و حتی شهرداری که ایثارگری در روزومی سوابقش است؛ بی شک از این مکان یادها دارند.

آیا گزافه گویست اگر ازخودمان سئوال کنیم در این شهرستان با میراث بجای مانده از طلایی ترین دوران حیات جمهوری اسلامی، چه کرده ایم؟ در فرداهایی که امروزسرچشمه ی وجودی آن است کدام “مکان” را برای فرزندان آن زمان مثال خواهیم زد؛ از دورانی که با دنیا جنگیدیم و پیروز شدیم. نمی گویند با میراثش که هرگز تجدید حیات نخواهد شد، چه کرده ایم؟!

همین محل امروزاگر به موزه یا نمایشگاه دوران دفاع مقدس آذین می شد، آیا بهترین نوشدارو در برابر جنگ نرم سهراب کش، دشمن استکباری نبود!! اگر آثار شهیدان را به جای اینکه در چند قفسه داخل ساختمان بنیاد شهید نگهداری کنیم و تنها مخاطبانشان همان اهداءکنندگان باشند، در همین محل نگهداری می شد و در سال فقط یک بار هر مدرسه ای را به اقتضای زمان، به این نمایشگاه می آوردیم، آیا اثرش از ده ها کار فرهنگی که با صدها میلیون تومان هزینه؛ که باز نمی تواند هدف برگزار کنندگانش را اقناع کند، کمتر بود؟

آیا این مکان از تنه ی درختی که حاج آقا قرائتی در یکی از موزه های جنگ اروپایی می بیند و در جواب سئوال علت وجود آن، پناه گرفتن چند سرباز در پشت آن، در زمان جنگ جهانی دوم روایت می کنند؛ کمتر است؟ اگر نماد مقاومت در شهرستان زرند، این ساختمان نباشد پس کدام نقطه را می توان مثال زد؟

هنوز گریه مادران و پدران شهیدان را در جلوی همین ساختمان به یاد دارم. هنوز وقتی از جلوی این ساختمان رد می شوم یاد می آورم که پیکر شهیدان را تا جلوی همین ساختمان تشییع می کردند و بعد روی آسفالت مقابللش (حاشیه خیابان) می گذاشتند تا مراسمی که حدود یک ساعت به طول می انجامید به پایان رسد و بعد پیکر این شهیدان را تا بهشت زهرا بدرقه می کردند.

کدام ساختمان شهر زرند را سراغ دارید که داستان شجاعت ۶۰۰شهید را درکنار آن روایت و آخرین وداع ها از جوار آن رقم بخورد. زمانی که شهید بزرگوارعباس ضیاءالدینی (مفقود الاثر) را بعد از ۲۰سال با چند کیلو استخوان آوردند. درست یادم هست که حاج آقا زارعی ایثارگرشهرمان، در کنار همین ساختمان تعریف کردند: اگر بنا بود کسی شهید شود شب قبل در خواب از او سئوال می کردند آیا می خواهی شهید شود یا نه. و داستان خودش را گفت اما با گریه افزود من گفتم…

آیا این ساختمان، خود تاریخ ۸سال دفاع مقدس نیست. همین سال گذشته بود که دومین یادواره۲۴شهید تبلیغات زرند تحت عنوان «بشیران حماسه» در۲۰شهریور برگزار گردید. در سال ۹۲ یادواره ۲۴شهید طلبه شهرستان زرند؛ که در استان رتبه اول ازنظرشهید طلبه دارد، به همت بسیج طلاب و حوزه‌ علمیه‌ فاطمیه (س) برپا شد. شهداء واحد تبلیغات و طلبه های شهید درپناه کدام سازه های شهرستان زرند، سازماندهی وتجهیز می شدند؟ مگر نگفته اند شرف المکان بالمکین؛ اعتبار مکان ها به انسانهایی است که در آنها زیسته اند.

اگر امروزه قرارگاه ثارا… درجنوب میعاد گاه راهیان نور است. آیا این مکان از جنس همان مکان ها نیست! باور کنید، اگر گلوله یا موشکی به این شهر پرتاب نشد، ولی مردانی از همین شهر عامل پرتاب گلوله ها وموشک هایی شدند که حیثیت استکبار را به باد فنا دادند. اگر ما جشن ۳خرداد را برپا می کنیم، یادمان باشد که همین جوانانی که در اتاق های این ساختمان بالا و پایین می شدند، آن حماسه را آفریدند .امام امت وقتی دست خدا را در آستین همین بندگانش دید، فرمودند: خرمشهر را خدا آزاد کرد.

حال که مقام معظم رهبری درسال جدید در جمع کاروانهای راهیان نورمی فرمایند: باید همواره یاد دوران دفاع مقدس زنده نگه داشته شود. آیا یکی از راه کارها پیاده کردن فرمایش معظم له در شهرستان زرند،آیا حفظ این چنین مکان هایی نیست؟

ای کاش دغدغه ی این گونه مسائل را خود ایثارگران بیان می کردند. مگر نه اینکه این مردان جنگ دیده بهتر می دانند، داغی گلوله سرخ چیست! بهتر می فهمند اسارت در زندان رژیم بعثی، یعنی چه!

ایثارگری در مراسمی، گفته بودند: ایثارگران سهم نمی خواهند بلکه آن ها حق شان را می خواهند؛ انشاءا… حفظ تاریخ و آثاردوران دفاع مقدس شهر زرند، در حق همین غیورمردان سپاه اسلام، مرقوم باشد.

دست خدا همراه کسانی باد، که کلام سردار سپاه اسلام، شهید حسین خرازی هنوز در گوششان طنین انداز است که «ما برای شهداء چه کردیم». دست خدا همراه و پشتیبان کسانی باشد که هنوز رادیوی وجدانشان، وضعیت قرمز را گوش زد می کند.

وبلاگ شخصی حسن ضیاءالدینی