یادداشت - جواد زمانی:

دردهایی که از “اشتغال فولادی” در زرند می‌بریم!

کاری ندارم که وجود فولاد در زرند چقدر برای ما خوب است؛ من امروز می‌خواهم از یکی از دردها و معضلات ناشی از وجود کارخانه‌ی عظیم فولاد در زرند خدمتتان بگوییم!

کاری ندارم که وجود فولاد در زرند چقدر برای ما خوب است؛ من امروز می‌خواهم از یکی از دردها و معضلات ناشی از وجود کارخانه‌ی عظیم فولاد در زرند خدمتتان بگوییم!

صدای زرند – جواد زمانی بابگهری: حتماً فکر می‌کنید منظورم از بدی‌ها و معضلات، وجود آلایندگی یا استفاده زیاد از سفره‌های آب و خشکسالی و مشکلاتی از این دست است!؟ اما نه! آن‌ها به جای خود. منظور من معضلی است که کارخانه فولاد بر روحیه کار و اشتغال در شهرستان زرند به جا گذاشته است. معضلی که نه از حضور این کارخانه، بلکه از نگاه اشتباه برخی از جوانان به این کارخانه حاصل شده است.

این روزها وقتی که در مورد کار و اشتغال از بسیاری از جوانان شهرستان زرند می‌پرسیم، به نظر می‌رسد از نگاه آن‌ها کار یعنی فقط استخدام در زیسکو و شرکت‌های زیرمجموعه‌ی آن، و دیگر هیچ…!

اینکه طبق برخی ادعاها، ظرف حقوق کارکنان زیسکو کمی چرب تر از بسیاری دیگر از شغل‌ها در شهرستان زرند است حرفیست جدا [هرچند با سختی کار، ساعات اضافه کار و مقایسه با حقوق کارخانجاتی از این دست در شهرستانهای دیگر حقوق زیادی هم نمی‌باشد]؛ اما به این می‌اندیشم که اگر این فولاد در زرند نبود چه می‌شد؟!

یک زمان زرند یکی از قطب‌های اصلی زغالسنگ در ایران بود [و البته همچنان هست]. این را می‌توان از حضور گسترده افرادی از نقاط مختلف استان و حتی کشور در شهرستان زرند و اشتغال آن‌ها در معادن زغالسنگ این شهرستان در سالهای دور ثابت کرد. در بسیاری از سفرهایم در نقاط مختلف استان و حتی کشور، بسیار بودند افرادی که خود را از طریق وابستگی کاری خود یا خانواده خود در معادن زغالسنگ پابدانا، هشونی، حتکن و…، زرندی و وابسته به این شهرستان می‌دانستند. اما امروز چه شده که یک کارخانه فولاد اوج آمال و آرزوهای جوانان این شهرستان شده است و حتی اگر تعدادی افراد از خارج شهرستان و استان در این کارخانه جذب شوند، برای ما [بسیاری از جوانان] این همه گران تمام می‌شود؟

شاید باید مهم‌ترین دلیل آن را در تغییر نگاه ما نسبت به کار و اشتغال جستجو کرد. یک زمان “کشاورز بودن” و “کشاورزی کردن” برای خودش اُبهتی داشت، اما حال چه شده که کشاورزی در نگاه بسیاری از جوانان به شغلی کم ارزش (چیپ) و شاید نهایت به یک شغل دوم و سرگرم‌کننده تبدیل شده است؟

یک زمان بسیاری از جوانان اگر ادامه تحصیل نمی‌دادند با اشتیاق بالایی به دنبال کسب مهارت‌هایی برای ایجاد اشتغال خود می‌رفتند، مهارت‌هایی از بنایی گرفته تا صافکاری! مواردی که این روزها کم کم دارد از دست ایرانی‌ها خارج و به دست غیرایرانی‌ها می‌افتد.

یک زمان و در یک دوره‌یِ کوتاه که برحسب یک اتفاق به دنبال جمع‌آوری ضایعات [کاغذ باطله] بودم، با دوستی آشنا شدم که داستان زندگیش برایم جالب بود. فردی گرم و مهربان که ایرانی بود و در کار خرید و فروش ضایعات مختلف [با تاکید بر کاغذ باطله] بود. در ارتباطاتی که با وی داشتم متوجه شدم که او قبلاً از افراد مهم در یکی از صنایع شهرستان بوده است و این کار را رها کرده و به خرید ضایعات روی آورده است. بارها از او شنیدم که می‌گفت از او می‌خواهند که به کار خود در شرکت برگردد و حقوق خوب (۱۰ میلیون در ماه در سال ۱۳۹۸) به او می‌دهند، اما او نمی‌پذیرد!! یک بار بر حسب کنجکاوی [و شاید هم فضولی] از او پرسیدم: “مگر در کار ضایعات چقدر درمی‌آوری که حاضر نیستی به کار در کارخانه برگردی!؟” او با کمی تعلل و مِن مِن کُنان گفت: “با یک کارگاه کوچک بازیافت کاغذ که اخیراً راه انداخته‌ایم روزی متوسط یک میلیون تومان می‌شود! اما لطفاً به کسی نگو!” [من سعی کردم به کسی نگویم اما انگار نشد به قولم وفا کنم! خدا مرا ببخشد].

اصل حرفم این است که می‌شود بدون نگاه به فولاد هم کار کرد و هم ثروتمند شد مانند معدود افراد کارآفرین در زرند؛ و فولاد هرچقدر هم که خوب باشد؛ یکی از بدی‌های آن، از دیدگاه اقتصادی، ضربه‌ای است که به روحیه‌ی اشتغال و کارآفرینی جوانان این شهرستان زده است و به نظر می‌رسد بسیاری از جوانان این شهرستان در این روزها به جای اینکه در فکر کسب مهارت و ایجاد شغل برای خود و حتی کارآفرینی برای دیگران باشند در فکر شاغل شدن در یک کارخانه هستند! موضوعی که دردهای زیادی در پی خود خواهد داشت.

انتهای پیام/