قسمت چهارم: این قسمت، شعبون کارخونه می سازد.
صدای زرند – محمد اسلامی: غضنفر چپقش را چاق کرد و سرفه ای زد و آن را روی لبهایش گذاشت.
ربابه مشغول دوختن لحاف بود و گفت : میگم غضی ، معصومه امروز اومد پیش من.
غضی که انگار منتظر یک خبر دست اول بود خودش را تکانی داد و گفت: اِه، خو چی میگفت مش بی بی سی.
ربابه گفت: هچی ، دارن مهاجرت می کنند.
غضی با تعجب پرسید: کدوم کشورا میرن. نکنه وام پامی گرفته و یهوویی از کانادا سر در بیاره.
ربابه خنده ی ملیحی کرد و جواب داد: نع گفت میخاد بره قلی آباد.
غضی گفت: اوه اوه این کجاش مهاجرته؟ از ایجو تا قلی آباد همش ۵۰۰ متر راه بیشتر نیست.
ربابه گفت: شوهرش رفته تو ستاد شعبون.
غضی گفت: این که خودمم را می برم. چه ربطی داره به مهاجرت!؟
ربابه گفت: دنیا داره پیشرفت می کنه تو و این چپقت هنوز با تنباکو زندگی می کنی.
آهی کشید و ادامه داد؛ شعبون بهش گفته اگه مردم ده بهش رای بدن و اون رفت رو صندلی نشست ، میخا توی قلی آباد یه موسسه خیریه بزنه تا آدما معتادِبدبخت بیچاره رو ببره اونجا ترک بده. و قول داده شوهرش رو بزاره رئیس اوجو.
غضنفر گفت: راست میگی؟
ربابه گفت: ها ، تازش گفته اوجو میخا کارخونه هم بزنه و همه رو ببره سرکار.
غضنفر پرسید: کارخونه چی ؟؟؟؟
ربابه گفت: شعبون گفته من تو بچگی فقیر بودم و توی مدرسه بادبادک به دانش آموزا می فروختم و پولدار شدم الان هم که خشکسالیه و کشاورزا بدبخت ، خیلی وضعشون خرابه. اگه “بارون” نمیاد عوضش “باد” که داریم. درختا پسته رو در میاره بحاشون کارخونه بادبادک سازی میزنه و همه رو می بره سرکار.
غضنفر غش رفت و گفت: اَخاطری باد داریم میخا بادبادک درست کنه؟
جل الخالق.
ربابه که سوزن رفته بود توی دستش ، ناخنش را توی دهنش گذاشت و با نگاهی پر از غمزه و التماس رو به غضنفر گفت: تو هم بیا و برو سرکار. حقوق اولت هم یه گوشی برا من بخر.
غضنفر چپقش رو کنار انداخت و گفت: فکر بدی هم نیست. ولی من که پیر شدم چکار می تونم بکنم
ربابه گفت: خب مگه نمیخا کارخونه بادبادک سازی بزنه!! خو یه نفر میا اوجو بادبادک ها رو باد کنه؟ تو بجایی ایجو به چپقت پُک بزنی و پوف کنی برو بادبادکا رو باد کن.
غضنفر سری از روی خوشحالی تکان داد و گفت: آهان. راست میگی ها. ولی یه سوال: من اگر قراره برم اوجو “باد” تولید کنم اونوخ “باد” چکاره میشه؟ مگر شعبون از همون باد نمیخاد کارخونه بادبادک سازی بزنه؟ و ناخودآگاه خنده از دستش کَند و گفت: راس میگن تو این دو ماه طرحهایی زده میشه که به عقل جن هم نمیرسه. وخین زن. وخین که از قافله عقب نیفتیم.
ربابه گفت: کجا بریم.
غضنفر گفت: مهاجرت به طرف قلی آباد
برگزیدگان بخشهای کاریکاتور، شعر طنز، داستان کوتاه طنز، نثر طنز و طنز چندرسانهای هشتمین جشنواره طنز و رسانه «طنزپهلو» “یادمان کیومرث صابری فومنی (گل آقا)” معرفی شدند که در بین آنها سعید زیلنیزاده از شهرستان زرند استان کرمان موفق شد در بخش شعر طنز مقام دوم را کسب نماید.
از دواثر تازه چاپ شده آقای مسلم میرزایی حتکنی طی مراسمی در زرند رونمایی شد.
در همایش زبان، گویش و لهجه های استان کرمان که در تالار فرهنگ و هنر شهر کرمان به میزبانی بنیاد ایران شناسی برگزار شد از سرکار خانم دکتر عالیه نخعیپور به عنوان پژوهشگر برتر تجلیل به عمل آمد.
فاطمه مختاری فرزند شهید والامقام غلامحسین مختاری که در سریال خانگی جادوگر در نقش غنچه خوش درخشید اینبار برای بازی در فیلم “آنتراکت” توانست جایزه Gold Award بهترین بازیگر زن را در جشنواره بین المللی “Best Actor & Director Awards” ایالات متحده را دریافت نماید.
ارسال دیدگاه
قوانین ارسال نظر