جمالتان را دیدیم؛ مرامتان را نه !

این فقط یک طنز هست و به زبان طنز بخوانید.

صدای زرند– محمد اسلامی: چنان از پیش بینی های سازمان هواشناسی کشور مبنی بر پائیز پرباران ذوق زده بودیم که فراموش کردیم قریب ۲۰ سال خشکسالی را پشت سر گذاشته ایم.

بسیاری از کشاورزان با این پیش بینی، مهیای دیم کاری شدند. سدها برای ذخیره ی آب رودخانه ها محکم‌تر شدند. مردم حواسشان بود که نباید نسبت به بارش ها بی تفاوت باشند و آماده ی هرگونه مواجه با حوادث طبیعی شدند.

کشاورزان پسته کار در مهر و زعفرانکاران در آبان ماه، درباره ی بارش، زیاد اصراری ندارند چه آنکه اگر ابرها برای ریزش از این عزیزان استعلام کنند؛ به احتمال ۱۰۱درصد می‌گویند: اگر می شود بعد از پِستا ببارین!!!!

یا زعفرانکاران؛ اصلا چرا راه دوری برم، حتی خودِ من می‌گفتم روزی که جشنواره ی زعفران دشتخاک و انار خانوک و زیتون بهاباد (که اخیرا به لیست تقویم افزوده شد) برگزار می شود، لطفا نبار.

به هر حال خوشحالیم که ابرها کاری با حرف‌ها ندارند و اصلا کاری به پیش بینی ها هم انگار ندارند.

مثلا ۳ ماه پائیزی را امسال در حالی پر باران پیش بینی کردند که حرام از چند قطره در نقاطی از شهر و برخی روستاها. تازه جاهایی هم که باریدند انگار از دست شان در رفته بود والا با این فرمونی که دارند رانندگی می‌کنند همین اندازه هم زیاد بوده. والااااا

خلاصه که ما اگر باران ندیدیم اما تا دلتان بخواهد ابرها را دیدیم که از بالای سرمان غمزه کنان رد شدند و حتی محلی به عاشقان دلداده ی زرندی هم نگذاشتند. انگار قصه ی عشقِ بیژن و منیژه و شیرین و فرهاد و پری و شهریار و… داره یه رقیب جدید پیدا میکنه و اونم قصه ی عاشقانه ی “زرند و اَبر”

بله ما جمال ابرها را دیدیم ولی مرام شان را ندیدیم. کمالشان را ندیدیم و اصلا نمی‌دانیم تا کی قرار است در فراق شان اشک بریزیم.!!!

چه می‌شد آنها هم در عوضِ “شوقِ عشاق خود”، اشک بریزند!!

بابا اصلا برای ما آدما نمیخاد. شاید از بس مهر و محبت به همنوع نکردیم قراره اینجوری ادب بشیم اما جَک و جونورا چی!!؟ اونا چی؟ درختان کوهی چی؟ پرنده ها و چرنده های وحشی چی ؟؟ سیخورا و کاسه پشت ها و …. چی؟ گیاهان و …چی؟؟؟ نکنه خیال کردی ما آدما به اونا آب میرسونیم؟؟ بزار خیالت راحت کنم عروس خانوم؛ اگه تو نباری حتی یک قطره آب هم آدما نمی‌برن سر کوه دشتخاک تا به لیلی مجنون های این کوه بدهند و…. خلاص

از بابت کُت شدن لایه اوزن و تغییرات اقلیمی و گرم‌تر شدن زمین هم که سر در نمیاریم. پس هیچی درباره اش نمیگم

و اما یک جمله هم خدمت دوستان هواشناس، وقتی پیش بینی شمال استان و شهرستان زرند را می کنید دقت بفرمائید که ما با کوهبنان و بافق و رفسنجان و کرمان و راور هم مرزیم یعنی دقیقا وسط این همه شهر!! مطمئینین که توی نقشه های شما همین منطقه را بنام زرند می شناسین؟؟؟!!! نه خداوکیلی مطمئنِ مطمئن!؟…..

یک صاحبدلی به من گفت: بنده های خدا بعد از ماجرای سیلاب‌های چند سال قبل که هشدار نداده بودند و کلی مورد انتقاد قرار گرفته اند دیگه هر لکه ابری هم که بیاد میگن این ابر احتمال بارش و سیلابی شدن رودخانه ها و مسیل ها را دارد.

با اینکار دو تا موضوع را مدنظر قرار میدناول؛ اگر بارونی اومد و احیانا جایی به مشکل خورد میگن ما که هشدار داده بودیم

دوم اگر هم نبارید که خب نبارید. میگن پیش بینی هست. همینی که هست.‌ میخاهین بخواهین نمیخاهین به سلامت. راه صاف و جاده دراز.

حق هم دارند.

اصلا به من چه

پانویس؛ کاسه پشت همون لاک پشت هسته که به زبون قدیمی ها میگفتن کاس پشت. جَک و جونور؛ خب جونور معلومه چیه. ولی جَک رو خدائیش نمیدونم چجوری وارد ادبیات زرندیا شده. اینم شاید یه نکته ی دیگه از مرموز بودن زرنده ها

سیخور هم همون جوجه تیغی هست.

آهان تا یادم نرفته؛؛ این لیلی مجنون کوه‌های دشتخاک هم منظور دو تا درختی هستند که در گدار ده علیرضا سمت راست و نرسیده به مسجد ابالفضل علیه السلام خودنمایی می کنند که اونم بعنوان یکی از جاذبه های زرندی مطرح هست. قصه ی اون لیلی مجنون رو هم بالاخره یه روزی که حوصلم بزاره می نویسم.