خاطره رهبر انقلاب از بازگشت آزادگان

بیستم و ششم مردادماه مصادف است با سالروز بازگشت نخستین گروه از آزادگان کشورمان از اردوگاه‌های عراق به میهن اسلامی‌مان در سال ۱۳۶۹؛ رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولیّ امر در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۵ بازگشت اسیران کشورمان را یکی از مصادیق نصرت الهی دانسته و با تأکید بر اینکه از آغاز جنگ تحمیلی تاکنون هزاران بار نصرت الهی شامل حال مردم ایران شده است فرمودند: «من و شما هم میدانیم که داریم از دین خدا حمایت میکنیم، یارىِ دین خدا میکنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد.»

بیستم و ششم مردادماه مصادف است با سالروز بازگشت نخستین گروه از آزادگان کشورمان از اردوگاه‌های عراق به میهن اسلامی‌مان در سال ۱۳۶۹؛ رهبر انقلاب اسلامی در دیدار اعضای دفتر رهبری و سپاه حفاظت ولیّ امر در تاریخ ۱۳۸۸/۵/۵ بازگشت اسیران کشورمان را یکی از مصادیق نصرت الهی دانسته و با تأکید بر اینکه از آغاز جنگ تحمیلی تاکنون هزاران بار نصرت الهی شامل حال مردم ایران شده است فرمودند: «من و شما هم میدانیم که داریم از دین خدا حمایت میکنیم، یارىِ دین خدا میکنیم. بنابراین، خاطرجمع باشید که خدا نصرت خواهد کرد.»

به گزارش صدای زرند، پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR هم‌زمان با سالروز بازگشت نخستین گروه از آزادگان به میهن اسلامی، فیلم خاطره‌ی رهبر انقلاب از این رویداد را منتشر می‌کند.

متن بیانات حضرت آیت‌الله خامنه‌ای که در این فیلم مشاهده می‌کنید:

«بعد از آغاز جنگ تحمیلی هم ده‌ها بار -حالا اگر ریزهایش را بخواهیم حساب کنیم، بیش از این حرفها شاید بشود گفت؛ هزارها بار، اما حالا آن رقمهای درشت را آدم بخواهد حساب کند- ما نصرت الهی را دیدیم؛ کمک الهی را دیدیم.

یکی‌اش همین آمدن اسرا بود. ما حدود پنجاه هزار اسیر پیش عراق داشتیم؛ پنجاه هزار. او هم یک خرده کمتر از این، در همین حدودها، اسیر دست ما داشت. منتها فرقش این بود که اسیرهائی که او پیش ما داشت، همه نظامی بودند، اسیرهائی که ما پیش او داشتیم، خیلی‌شان غیرنظامی بودند. توی همین بیابانها مردم را جمع کرده بودند، برده بودند. من وقتی که جنگ تمام شد، به نظرم رسید که پس گرفتن این اسیرها از صدام، احتمالاً سی سال طول میکشد؛ سی سال! چون تبادل اسرا را در جنگهای معروف دیده بودیم دیگر. در جنگ بین‌الملل، جنگ ژاپن، بعد از گذشت بیست سی سال، هنوز یک طرف مدعی بود که ما چند تا اسیر پیش شما داریم؛ او میگفت نداریم؛ چک چونه، بنشین برخیز؛ تا بالاخره به یک نتیجه‌ای میرسیدند. باید صد تا کنفرانس گذاشته بشود، نشست و برخاست بشود، تا ثابت کنیم که بله، فلان تعداد اسیر هنوز باقی‌اند؛ آن هم قطره‌چکانی. صدام اینجوری بود دیگر؛ آدم بدقلق، بداخلاق، خبیث، موذی، هر وقت احساس قدرت کند، حتماً قدرت‌نمائی‌ای از خودش نشان بدهد؛ اینجور آدمی بود؛ صدام طبیعتش خیلی طبیعت پستِ دنیای بود. آدمهای پست و دنی هرجا احساس قدرت بکنند، آنچنان منتفخ میشوند که با آنها اصلاً نمیشود هیچ مبادله کرد؛ هیچ. آن وقتی که احساس ضعف میکنند، در مقابل یک قویتری قرار میگیرند، از مورچه خاکسارتر میشوند! دیدید دیگر؛ صدام به آمریکائیها التماس میکرد. قبل از اینکه آمریکائیها به عراق حمله کنند -این دفعه‌ی اخیر- التماس میکرد که بیائید با ما بسازید، همه‌مان علیه جمهوری اسلامی متحد بشویم. منتها شانسش نیامد دیگر که آمریکائیها از او قبول کنند.

من میگفتم سی سال طول میکشد که اسرا آزاد بشوند. خدای متعال صحنه‌ای درست کرد و این احمق قضیه‌ی حمله‌اش به کویت پیش آمد، احساس کرد که اگر بخواهد با کویت بجنگد -البته جنگش با کویت به قصد تصرف کامل کویت بود- احتیاج دارد به اینکه از ایران خاطرش جمع باشد؛ این هم با بودن اسرا امکان‌پذیر نیست. اول نامه نوشت به رئیس‌جمهور وقت و به نحوی به بنده، چون از این طرف جواب درستی نگرفت، بنا کرد اسرا را خودش آزاد کردن، که دیگر آنهائی که یادشان است، یادشان هست. یکهو خبر شدیم که اسرا از مرز دارند می‌آیند؛ همین‌طور پشت سر هم گروه گروه آمدند، تا تمام شد. این کار خدا بود، این نصرت الهی بود. و دیگر همین‌طور از این قضایا تا امروز.»

انتهای پیام/