پهلوانان قدیم زرند

صدای زرند، از پهلوانان قدیم زرند که هنوز نام و یاد آنان در خاطره معمرین این شهر باقی مانده است، می توان به ((پهلوان حسین(علی حسنیا) )) اشاره نمود.پهلوانی که هم ردیف پهلوانان نامی بوده است.

به گفته یکی از معمرین: روزی شاهزاده ناصر الدوله از کرمان به زرند می آید،به همراه او یکی از پهلوانان مطرح کرمان بوده که جهت مسابقه و دست و پنجه نرم کردن با پهلوانان زرند به این محل آمده بود و به قول معروف دنبال رقیبی جهت مسابقه دادن می گشت، تا اینکه پهلوان زرندی ((حسین علی حسنیا)) اعلام آمادگی نمود و بنا به پیشنهاد شاهزاده محل کشتی در حوالی فردوس-جنب کوره قدیمی مرحوم اکبر کوزه گر -انتخاب می شود. عده زیادی از اهالی نیز جهت تماشای این مسابقه مهیج به محل فوق می روند و با اجازه شاهزاده مسابقه و یا کشتی شروع می شود. بعد از چند دقیقه، حسین حسنیا پشت کشتی گیر کرمانی را به خاک می رساند و از طرف شاهزاده لقب پهلوانی و نیز جایزه ای دریافت می کند.

در مورد حسین حسنیا حکایت دیگری را نقل می کنند، گویند: روزی کاروانی که حامل خرما و بادام بوده وارد زرند می شود و در حوالی حسینیه سقاخانه(فعلی) اُطراق می کند.پهلوان زرندی به نزد رئیس قافله می رود و مقداری جنس می خرد و چانه بسیاری می زند، رئیس قافله از دادن جنس (با آن همه چانه زدن) امتناع می کند.بعد از اینکه پهلوان از گرفتن جنس نا امید می شود به رئیس قافله می گوید: بزودی پشیمان خواهد شد و به دنبال کارش می رود. پاسی از شب که می گذرد پهلوان نزدیک قافله آمده و پس از اطمینان از خواب بودن تمام افراد کاروان، یکی از الاغ های قافله را بغل کرده و از طریق پلکان به بالای حسینیه برده، و آنجا می گذارد و بعد به خانه اش بر می گردد.

فردای آن روز،رئیس قافله متوجه متوجه گم شدن الاغ و متعاقب آن شنیدن دای الاغ در پشت بام می گردد.چهت پایین آوردن آن از مردم کمک می طلبد، کسی حاظر به کمک نمی شود و پس از تحقیق متوجه می شود در این شهر فقط یک نفر است که می تواند ان حیوان را پایین بیاورد. آدرس آن شخص را می گیرد و به منزلش می رود. زمانی که با پهلوان روبرو می شود، متوجه می شود که وی همان شخصی است که روز گذشته جهت خرید خرما به او مراجعه کرده بود و او از دادن تخفیف به وی خودداری کرده، لذا از روی اجبار پیشنهاد می نماید که حاظر است در قبال پایین اوردن الاغ توسط پهلوان، وی مقدار زیادی جنس را بدون دریافت پول به پهلوان واگذار کند.

از دیگر کار های این پهلوان نقد شده: عده ای قصد ذبح کردن شتری(لوک) مست را داشتند و به رغم تلاش زیاد  نمی توانستند شتر را مهار کنند و حتی به آن حیوان نزدیک شوند لذا علی حسنیا را خبر می کنند و به او حوالی برج نصرت آباد رفته و با یک حرکت سریع گردن شتر را گرفته و با یک چرخش گردن شتر را می شکند تا شتر مهار شود و بتوانند او را ذبح کنند.