دانش آموزان افغان به زیارتِ ققنوس رفتند

بعد از اینکه دانش آموزانِ افغان به پیشنهاد مربی طرح امین مدرسه ،و با همکاری مدرسه برای برگزاری اردوی "دیدار با ققنوس" از خانواده ها رضایت نامه گرفتند، عصر چهارشنبه به مقصدِ لانه ی ابدی این پرنده ی افسانه ای که البته فاصله چندانی با روستا نداشت در۳ ستون‌، حاشيه ی خیابان منتهی به بهشت زهرا را در نَوَردیدند.

سرویس اجتماعی صدای زرند: سرکار خانم علوی فر، که دغدغه ی زیادی برای تربیت و آموزش دانش آموزان دارد و به مدت ۲ سال در مدرسه ی اتباع به امور آموزشی و قرآنی و تربیتی مشغول است پیرامونِ دغدغه اش می گوید: آموزش و پرورش یعنی دو بال توام برای پرواز. بالِ علم و بالِ پرورش روح ،مادامیکه این دو بال به موازات یکدیگر حرکت کنند می توان به آینده ای روشن و زیبا برای هر جامعه ای امیدوار بود. او می گوید: اکنون که کشور ما میزبان تعداد زیادی افغان است با علم به اینکه آنها روزی به موطن خود مراجعت می ‌کنند و باید کشورشان را بر پایه ی صلح،عدالت،برادری و برابری بسازند پس بهتر است ما از این زمان استفاده کنیم و طوری آنان را آموزش بدهیم که دیگر در کشورشان و نیز سایر بلاد اسلامی ،صدای تیر و ترور را هیچکس نشنود.

او علاوه بر آموزش روخوانی و روانخوانی قرآن، دانش آموزانش را به مشارکت در فعالیت های فرهنگی و هنری نیز ترغیب و تشویق می کند.

او دانش آموزان را برای یک پیاده روی کوتاه و یک اردوی خاطره انگیز با طعم” ایثار” دعوت کرده است.

دانش آموزان پس از ورود به بهشت زهرای روح آباد با ایستادن روبروی آرامگاهِ مطهر شهدا به آنان ادای احترام می کنند و سپس پیرامونِ قبر شهیدی که در سال ۱۴۰۱ شهید شاخص کشوری معرفی شده بود حلقه می زنند .

از قبل با خانواده شهید”علی عرب” هماهنگ شده بود تا با حضور در جمع دانش آموزان از خصایص اخلاقی و رفتار شهید سخن بگویند. آقای محمودزاده، مداح و روایت گر دفاع مقدس از اقوام و دوستان شهید به نیابت از خانواده شهید در بین بچه ها حاضر می شود.

بچه ها همگی سراپا گوش هستند و انگار بجز صدای او دیگر هیچ چیزی شنیده نمی شود. راوی از کودکی و نوجوانی علی می گوید تا اینکه به” کربلای یک” می رسد.

بچه های گردان پیشگام یک حمله ی بزرگ می شوند. آنان باید آرام و بی‌صدا، دشمن را دور بزنند و آنان را در یک مبارزه، کیش و مات کنند.

علی آرپی چی زن ماهری است که در گردان بعنوان “شکارچی تانک” مشهور است اگر چه او هنوز ۱۶ سال بیشتر ندارد.

کوله پشتی علی ، بجای آب و غذا و ملزومات ضروری، مالامال از گلوله های آرپی چی است.

او اشتهای زیادی در شکار تانک دارد. گوئی آمده تا به تعدادِ گلوله ها تانکهای دشمن را منهدم و آنان را زمین‌گیر کند.

همرزمان ،سینه خیزان در فاصله ی چند ده متری از دشمن به مسیر خود ادامه می دهند.

سربازِدشمن مشغول نگهبانی است.متوجه صداهایی می شود. برای اطمینان، بصورت ایذایی رگباری بی هدف شلیک می کند.

گلوله ای به کوله پشتی علی خورد و چون “خَرجی” گلوله ها سریع الاحتراق است کوله پشتی آتش می گیرد.

علی آنچنان کوله پشتی را محکم بسته بود که مبادا گلوله ای قبل از سوار شدن روی آرپی چی از دست او برود.اما حالا با این اتفاق،باز کردن بند کوله در شرایطی که آتش به سرعت لباس او را نیز مشتعل کرده امکان پذیر نبود. رزمنده ای میخواهد به کمکش برود ولی علی با حرکت دست مانع می شود و به فرمانده علامت می‌دهد.فرمانده علی را در حال سوختن می بیند اما دیگر کاری از او نیز ساخته نیست.دشمن روبرو در حال تماشا است و اگر بفهمد آن شیء روشن و گُر گرفته ، رزمنده ایرانی هست بلافاصله تمام بچه ها قیچی می شوند.علی با صدایی ضعیف اما پر درد بطوری که صدایش بلند نشود از فرمانده می خواهد تا چفیه اش را دهانش بگذارد

علی بریده بریده می گوید:. بدنم دارد می سوزد.می ترسم نتوانم طاقت بیاورم و با صدایم، دشمن بیدار شود و عملیات “لو” برود ،چفیه را در دهانم بگذار.

تامل جایز نبود. عملیات بزرگی در پیش است. فرمانده با چشمانی اشکبار و دلی پر حسرت ، درخواست علی را انجام و چفیه را در دهان علی می گذارد.

بسیاری از رزمنده ها شاهد سوختن و جان دادن دردناک علی هستند و به شدت ،منقلب شده اند.ولی شجاعت، صبر و مقاومت علی همه را به تحیر واداشته است. علی پر و با

بال‌هایش را به آتش سپرد تا تولدی دوباره یابد و ققنوسی دیگر متولد شود.

اشک در چشمان بچه ها جاری می شود.

مربی طرح امین که خود فرزند ایثارگر است در حالی که منقلب است از راوی تشکر و ازبچه هامیخواهد تا حمد و سوره ای برای شهید دانش آموز علی عرب بخوانند.او امیدوار است بچه ها هیچگاه شجاعت ،دلاوری،اخلاص و ایثارگری فردی که مرزهای ایمان را فتح کرده بود را فراموش نکنند و روایت گر این واقعه به فرزندانشان باشند.او به امید روزی ست که تمامی مسلمانان جهان همدل و یک صدا برای استقرار حکومتِ جهانی حضرتِ منجی متحد گردند.

photo8433572781