کاش خودآگاهی داشتیم!

این چند روزه صحبت هر جامعه شناسی را شنیده ام از حضور پررنگ 18 تا 25 ساله ها در میدان شلوغی های اخیر می گوید! همه هم گفته اند که این نسل به دلیل شرایط زیستی و مسیر جامعه‌پذیری‌نشده‌شان، کمتر حرف می زنند، کمتر می شنوند و هیجانی اند و بیشتر عمل می کنند و نیاز به توجه دارند!

صدای زرند – فارغ از همه اینها اما نه تنها این نسل، این اتفاقات نشان می دهد؛ همه جامعه نیاز به آگاهی داریم! نیاز به خودآگاهی تاریخی داریم! اینکه ما در کجا قرار داریم؟ چه بر سر ما گذشته است؟ از چه تجربه های تاریخی گذشته ایم تا به ایران ۱۴۰۱ رسیده ایم! دوران معاصر از پایان صفویه تا قاجار و پهلوی و…. چه بر سر ایران رفته است؟ در آغازین سال قرن جدید فقدان خودآگاهی تاریخی یکی از مهمترین بلایایی است که درگیر آنیم!

ما دچار فقدان آگاهی تاریخی هستیم و حواسمان به دهه ها، استثمار و استعمار و استحمار ایران و ایرانی نیست! به روزگاری که بخش های وسیعی از جغرافیای ایران کم شد! به روزگاری که ما در معادلات جهانی میدان نزاع قدرت ها شدیم و بین خودشان تقسیم مان می کردند! به روزگاری که بر ایران سراسر منابع قحطی بزرگ تحمیل کردند و میلیون ها ایرانی را به کام مرگ فرستادند! به روزگاری که در ایرانِ خودمان شهروندِ بی‌درجه شدیم حتی کمتر از حیوانات آمریکایی های داخل کشورمان!

برای نسل جدید حتی نتوانسته ایم آنچه در همین یک دهه اخیر بیخ گوش خودمان در سوریه گذشته را تشریح کنیم؛ کشوری که بیش از ۵۳۰ میلیارد دلار خسارت دیده و به گواه کارشناسان ۵۰ سال زمان می برد که فرآیند بازسازی اش، آن را به سال شروع جنگ (۱۱ سال قبل) باز گرداند!

ما باید گفتگو کنیم، باید تاریخ بخوانیم؛ باید تاریخ را برای یکدیگر مرور کنیم تا آنچه بر ایران و ایرانی رفته را دوباره در جلوی چشمان ببینیم و بفهمیم که بعد از آن همه انحطاط امروز در کجای جهانیم؛ چه بودیم و چه هستیم!

انتهای پیام/